|
منوی کاربر
آقای من!
مولای غریب و تنهای من! پدر مهربان اهل عالم! می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند. من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام. … از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟ … از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو! اعمال روز عید قربان
مقدمه روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حك شده باقی مانده است.
بسم الله الرحمن الرحیم همه ما می دانیم که او روزی خواهد آمد و این قافله سرگردان بشری را به ثبات و آرامش خواهد رساند و همه ما نیز شنیده ایم که این حضور بسیار نزدیک است و رایحه ظهور از تمام جهان به مشام می رسد؛ اما آیا به راستی، خود را برای این رویارویی عظیم آماده کرده ایم؟ آیا امروز و هم اینک، خود را برای سربازی و یاری امام زمان خویش آماده می دانیم؟
آیا…
ممکنه منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیرش او نبود ؟! البته که غیر ممکنه ! افسوس که ما " غیر ممکن " رو ممکن ساختیم و " ممکن " رو غیر ممکن ... درکتابی چه زیبا نوشته شده بود که : " امام زمان آمدنی نیست ، بلکه آوردنی است. " و این جمعه هم گذشت ...
سلام بر تو ای جانشین خداوند در زمین او و جانشین پیامبرش
سلام بر تو ای نگهدارنده رازهای پروردگار
سلام بر تو ای بازمانده از بزرگان برگزیده
سلام بر تو ای وارث گنجینه دانش های خداوندگار سلام بر تو ای زبان خدایی که او را
حکایت کند
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام من به یوسف گمگشته دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید در تنهایی من! من تو را محتاجم. بیا ای انتظار شب های بی پایان، بیا ای الهه ناز من، که من از نبودن تو هیچ و پوچم. بیا و مرا صدا کن. دستهایم را بگیر و بلند کن مرا. مرا با خود به دشت پر گل اقاقیا ببر. بیا و قدم های مبارکت را به روی چشمانم بگذار. صدایم کن و زمزمه دل نواز صدایت را در گوش هایم گذرا کن، من فدای صدایت باشم. چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان می روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند. من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا برود. به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و بر سر دشمنانتان فرود آید. یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک
حضرت امام رضا - عليه السلام - پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال183 هجرى در 35 سالگى، عهده دار مقام مامتشد. دوره امامت ايشان بيستسال بود كه ده سال نخست آن با خلافت «هارونالرشيد»، پنجسال با خلافت «محمد امين» و پنجسال آخر با خلافت «عبدالله المامون» معاصر بود. با شهادت امام موسى كاظم(ع)، سياست ضد علوى عباسيان با شكست مواجه شد. مردم بيش از پيش به اهل بيت عصمت(ع) گرايش پيدا كردند و اين گرايش حتى در ميان خانواده خلفا و درباريان نيز رسوخ كرد. چنانكه گويند: زبيده، همسر رشيد و نوه منصور و بزرگترين زن عباسى، شيعه شد و چون هارون الرشيد از آن آگاهى يافت، سوگند خورد كه طلاقش دهد. روايتشده است كه وقتى جسد مطهر امام كاظم(ع) را به جمع پاسبانان حكومت آوردند و با سخنان زشتخبر مرگ آن بزرگوار را اعلام كردند، سليمان، پسر منصور دوانيقى، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوى اين كار را بگيرند. او، خود، با پاى برهنه در پى جنازه حركت كرد و قضيه را كتبا به اطلاع هارون الرشيد رساند. هارون در پاسخ گفت: اى عمو، صله رحم كردى، خداوند به تو پاداش نيك دهد؛ به خدا سوگند، سندى بنشاهك اين كار را به دستور ما انجام نداده است. همه اين كارها به خاطر...... مولاي ما كيست؟ امروز مولاي ما كيست و چه كسي صاحب و مالك ماست و كيست كه بر ما حق آقايي دارد و ما به پذيرش ولايتش ملزميم ؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در خطبهي غدير او را اينگونه معرفي مي كنند : ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدي بدانيد آخرين امامان از ما قيام كنندهي مهدي است . ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بين يديه اوست كه پيشينيان از قرنهاي گذشته به او بشارت دادهاند . ألا إنه الباقي حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده اوست كه به عنوان حجت باقي ميماند و بعد از او حجتي نيست ، هيچ حقي نيست مگر همراه او ، و هيچ نوري نيست مگر نزد او . ألا و إنه ولي الله في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في سره و علانيته (2) بدانيد كه اوست ولي خدا در زمين و حكم كنندهي او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش . او همان امام زمان دوست داشتني ماست كه امروز به يمن نفسهايش زندهايم و به بركت لطفش رزق و روزيمان ميدهند . او همان امام زماني است كه نعمتي به عظمت او و منتي به سنگيني او به احدي عطا نشده ، او همان « آب رحيم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختياري كه از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نيكوتر ميشناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگراني ما را دارد . اينگونه ، سروري و مالكيت او و غلامي و رقيت ما رابطهاي تكلف آور و زحمت خيز و از سر اجبار و اكراه نيست . پدر اختيار دارد براي فرزندش تصميم بگيرد ، به او امر و نهي كند ، به او مسئوليتي بدهد و از او اطاعت طلب كند . اما در عين حال به كودكش عشق مي ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را ميكشد، پاي فرزندش پير مي شود و عمر و هزينه و امكانات ميگذارد . پس من و تو بردهي ائمه نيستيم كه خادم و غلام هستيم و اين بندگي و عبوديت را با دل و جان خريدهايم و عاشقانه پذيرفتهايم. این جمعه ها که ختم به مختار می شود بدجور دل ما طالب دیدار می شود ای منتقم بیا که به عالم نشان دهیم شیعه عزیز است و جز او خوار می شود |